به گزارش گروه وبگردی « سراج24 » به نقل از تهران پرس اگرچه فیلم در حال روایت و منیت مردی روانپریش و متوهم است اما به گونهای تصویر میشود که داشتن غیرت و حساسیت او را در مورد ارتباط همسرش با دیگری زیر سؤال میبرد
هاتف علیمردانی در سومین تجربه سینمایی خود داستان مجید و پونه را روایت میکند. فیلم داستان زوجی است که زندگیشان در آستانه فروپاشی است.
مجید که در مشکلات زندگی به اعتیاد روی آورده است در کش وقوس ترک کردن اعتیادش به همه چیز بدبین است و پونه که احساس میکند نیاز به تغییر و تحول در زندگی دارد به ناسازگاری و مشکل با مجید دچار شده است.
علیمردانی قصه ای تلخ و راهی بی بازگشت را برای شخصیتهایش طراحی کرده است، که با زیبایی بازی دو نفره هانیه توسلی و فرهاد اصلانی روایتی یک دست و خوش ساخت از کار در آمده است.
تدوین اثر و تنظیم فلاشبکها و بازگشتهای به موقع و جاافتاده در اثر نشان از دقت و وسواس کارگردان در تنظیم و کنترل او بر داستان فیلم است. فیلم ساختاری ملموس و ظریف دارد. به سادگی در روح و روان مخاطب میسر میافتد و همدلی وی راه ایجاد میکند. اما نکته آن جاست که خانوادهای که علیمردانی تصویر میکند هیچ راهی برای خروج از این بن بست ندارند و لحظهبهلحظه در سیاهی و ناامیدی فرو میروند. فیلم اگرچه رویکردی تلخ برای پرداختن به مسأله جدایی دارد اما هیچ دلیلی برای نشان دادن این همه تلخی ندارد.
مجید در جایجای فیلم ملتمسانه به دنبال یافتن راهی برای خروج از بنبست زندگی است و پونه تا نهایت توانش برای حفظ این زندگی تلاش میکند اما فیلمساز این قصه را به تلخی و جدایی میکشاند. تا آن جا که در نهایت به قصهای نااُمید کننده و زجرآور تبدیل میشود.
فیلم اگرچه تلاش میکند داستانی قابل قبول ارائه کند اما همچنان درگیر با کلیشههای روایت در داستانهای مشابه است. مردی که نماد بدی و پلیدی است و حتماً باید معتاد باشد تا باور به پلیدی او ملموس جلوه کند در حالی که اگر شخصیت داستان معتاد هم نباشد و فقط دچار مشکلاتی روانی و عصبی باشد، کار قابل قبول و واقعیتر بود.
پرخاشگریهای بی مورد و زیاد از حد پونه و فضاسازی نامناسب و نجسب خانواده مادری مجید با کمترین خلاقیت در فیلم گنجانده شدهاند.
اما نکته مهمتر آن است که اگرچه فیلم در حال روایت و منیت مردی روانپریش و متوهم است اما به گونهای تصویر میشود که داشتن غیرت و حساسیت او را در مورد ارتباط همسرش با دیگری زیر سؤال میبرد، تا آن جا که وقتی معلم کامپیوتر او میخواهد به خانه بیاید، پونه عصبی و ناراحت است و در آخر هم مرد خانه باید به اتاق برود و در گوشهای پنهان شود تا همسرش با مردی نامحرم تنها بماند.
چنین تصویری قرار است مردی با فرهنگ و شخصیتی مبادی آداب از مجید برای مخاطب تصویر کند و در طرف مقابل نشان دادن حساسیتهای مردانه او یا مادرش به عنوان نگاهی سنتی که دوره آن به اتمام رسیده یا حالات مردی روانی و معتاد است تصویر میشود. حالا مردان دیندار غیرتمند جامعه باید مواظب باشند تا در صورت ارتباط همسرشان با نامحرمان عرصه را خالی کنند و حواسشان باشد که نباید پرخاش کنند و تندی نمایند چرا که این رسم اخلاق و عرف نیست.
آیا سینمای ما در راستای نقد برخی آسیبهای اجتماعی و رفتارهای غلط هیچ راهی به جز زیر سؤال بردن ارزشهای فرهنگی اجتماعی و ترویج منکر و اباحیگری ندارد؟ گمان نویسنده آن است که در بهترین حالت پرداختن به چنین مفاهیمی دست کم امروز در سینمای ما به نوعی کلیشه برای جذب تماشاگر بدل شده است. چرا که قاعده جذابیت و فروش؛ هنجارشکنی و غیرمتعارف بودن آثار است و توجه به دغدغههای فرهنگی و اجتماعی همواره در اولویت چندم قرار دارد.